گریه را میپرستم اشک ریختن به روی گونه هایم اشکهایی که شاید به خاطر تو از چشمانم قطره قطره میبارد به خاطر.... سکوت را میخواهم نمیدانم چرا...؟ شاید برای نواختن برای صدا زدن تو تنهایی را دوست دارم چرا که تنهایی هیچ وقت ترکم نکرده هیچگاه قلبم را نشکسته.... غم و غصه همیشه در صدایم شریک بوده اند ولی نمیدانم چرا....؟ و باز هم این قصه پر از غم ناتمام به پایان رسید.
با سلام.وبلاگ کلوپ عشق مثل هر روز آپ است.منتظر حضور گرمت هستم.نظر یادت نره!
زيبايى كلام و احساس پر از عشقت را مى ستايم آبجى سمن .
Mersi Abji akse zibayi gozashti . va Binahayat jomlat garche kootah ama ziba va sarshar az ma'ani. Mamnoon az Doa Hat . Mamnoon Be Ghadre OghYanoos Ha